رقابت سخت پارت بیست و نه

#جنی
رزی اصلا نمیترسه
رفتیم تو اتاق که لباسامون و عوض کنیم بریم صبحانه و بعدش ماجراجویی
داشتیم میرفتیم که هی احساس میکردیم یکی میزنه پشتمون
_رزی تو بودی؟
_نه
_من میترسم
_جلو این همه ادم؟
_اره
_باشه
رفتم نشستیم سر میز صبحانه رو سفارش دادیم
نشسته بودیم که یهو از رو میز ما یچیزی افتاد کیفم بود
دیگه از ترس میخواستم خودکشی کنم
رزی کیفمو برداشت
_جنی نترس یک هیتره داره اذیت میکنه
_باشه





#۸_ساعت_بعد




هوا خیلییی سرد بود
شب بود
رزی هی راه میرفت که یکی منو کشید
_رزیییییی
رزی برگشت
خب دوستان برگردیم عقب ببینیم اون کیه و چه نقشه ای هست
رزی تقلبی به دست دوستش میمیره و بخاطر اینکه دوستش بلینک بوده میخواد با روحش انتقامشو بگیره
بریم زمان حال
رزی دویید یهو افتادم زمین
_اخخخخخ(فهمیدید با کجا افتاد دیگه😂)
_خوبی
_بیا بریمممم
_باشه
دیدگاه ها (۸)

رقابت سخت پارت سی و یک

رقابت سخت پارت سی و دو

رقابت سخت پارت بیست و پنج

رقابت سخت پارت بیست و دو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط